کد مطلب:319048 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

من خداوند حی معبودم


باز هم بر چنین مقام بلند

نشد این مرد بی خرد پابند



گفت بر آن گروه بی تدبیر

كه بوم من خدای حی خبیر



من خداوند حی معبودم

صاحب فضل و صاحب جودم



نام این مرد عاصی زندیق

چون كه شد با دو حرف رب تطبیق



زین سبب كرده است این دعوی

من بوم رب اعظم اعلی



از طفیل من است گشته بپا

پایه ی ارض و گنبد مینا



من فرستاده ام كتاب بیان

از برای شما نفوس حبان



هر كه خواهد سعادت دو سرا

پیرو من شود در این دنیا



الغرض زین دروغها پرداخت

عده ای را به دام خود انداخت



خوب باشد كه اندرین منظوم

عدد بابیان شود معلوم



هیجده بود با حساب درست

عدد بابیان به روز نخست



عدد این گروه بی تحقیق

با دو حرف [1] حی آمده تطبیق




حرف حی اند و جملگی مرده

زنده هر كس كه گفته... خورده



كی ز گفتن شود كثیف نظیف

كی ز گفتن شود سخیف شریف



گر كه گویند مرده را زنده

یا كه نامند گریه را خنده



نشود از كلام گوینده

مرده و گریه زنده و خنده



هیجده این گروه و سید باب

نوزده می شود به جمع حساب



هم كه در قرن نوزده [2] به حساب

گشته برپا مرام سید باب



زین سبب رفته نوزده بسیار

در كتاب بیان باب بكار



ماهشان گشته نوزده، ایام

نوزده ماهشان بود یك عام



پنج روزی ز سال وی شده كم

آن هم آورده در حساب شكم




كرده بر آن گروه باب خطاب

نیست این پنج روز سال حساب



گفته ای پیروان در این ایام

شده واجب برایتان اطعام



هم شده واجب از برای شما

اندرین روزها دعا و ثنا



این گروه اضل من انعام

كنن این پنج روز را اطعام



همه هستند در دعا و ثنا

یعنی اوراد پوچ بی معنا



من ندانم كه او چه داشت غرض

سال را هم نموده است عوض



كه چنن گیر كرد، الحاصل

پای او همچو خر میانه ی گل



روز روز است، بی شعور دنی

چه حسابش كنی و یا نكنی



بگذاریم و بگذریم از آن

عمر عزیز است ای برادرجان



[1] لفظ حي كه (ح) (وي) است با حروف ابجد 18 مي شود ح 8 وي 10 است.

[2] مراد قرن نوزدهم مسيحي است.